الان که مینویسم غرق در آرامش و سکوت نیمه شب پاییزی هستماز این که اینجام خیلی خوشحالماحساس امنیت کامل دارممیدونی ارائه هام تموم شده و من الان دومین شبی هست که بیدار موندم تا بازم هر چه قدر شد درس بخونم برای امتحاناتمچیزی که آزارم میده حرف سین یکی از همکلاسی های آنتیکم در رابطه با کلاس جبرانی بیوانفورماتیکه که میگه تقصیر توئه رفتی گفتی بلیط دارینمیخواستی نمیومدی!بعد با یه لحن خیلی بدمن این همه بهش مهربونی کردم اینم شد جوابشحالا نمیدونم چرا استاد انداخت هشت دی بعد امتحان؟؟؟من که کنسل نکردم با خودم گفتم نمیرم اما نمیفهمم چرا دختره به من میگه تقصیر توئه!!!اون یکی هم که تو گروه زد بعد امتحان هشت دی کلاسه و همه هستن و کسی مجبور نیست بلیط کنسل کنه!همش با تیکه حرف میزنن اصلا برن به درررررک همشون واقعا دارم تحملشون می کنممن اهداف خیلی خیلی بزرگ‌تری دارمدلم نمیخواد وقتم با فکر کردن به این احمقا هدر بره امشب داشت باورم می‌شد من کاری کردم!امیدوارم انرژی های منفیشون ازم دور باشه و به خودشون برگرده


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها